-
تنهایی
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 15:08
شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی ، تو را با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب ، برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس ، تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم. و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: دلم حیران و سرگردان چشمی است...
-
ما دوباره سبز می شویم...
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 23:35
تو به چشم من آبرو بده... من به چشم های بی قرار تو قول می دهم ریشه های ما به آب... شاخه های ما به آفتاب می رسد ما دوباره سبز می شویم. قصه یک دل... گفتمش دل می خری ؟ پرسید :چند گفتمش دل مال تو ،تنها بخند... خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود ... دل ز دستانش زمین افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده...
-
مگر کودکی بهتر نبود؟؟؟
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 23:33
چرا باید بزرگ می شدم؟ روزهای کودکی بهتر نبود!؟ روزهایی که همبازی سنجا قک ها بودم و هم کلام ماهی های قرمز حوض روزهایی که هنوز حسرت ،جایگزین نشاط نبود و کینه برایم واژه ای غریب بود، روزهایی که عشق معنای بهتری داشت....
-
امشب
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 16:44
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دستِ کوچه دیدار است٬ آنگونه تو را در انتظارم که اگر... آن چشم بخوابد ٬آن یکی بیدار است...
-
قانون عشق
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 11:50
در برگ ریز درد٬ لگد کوب می شوی سروی ٬ ولی تکیده تر از چوب می شوی با گیسوان سربی و آن چهره صبور داری شبیه حضرت ایوب می شوی قانون عشق ٬ سوختن است و بقدر درد محبوب آستانه محبوب می شوی مانند آفتاب ٬ دلم سخت روشن است من خواب دیده ام.......................... .......................به خدا خوب می شوی دلم گرفت..... دلم گرفت...
-
حالا که اشکت در اومد یه خرده هم بخند عزیزم...
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 13:26
غضنفر از خیابون رد میشه، از یکی میپرسه: ببخشید، اونور خیابون کدوم وره؟ یارو بهش میگه: خوب اونور دیگه! غضنفر شاکی میشه و میگه: آخه چند دقیقه پیش یه پدرسگی گفت که اونور خیابون اینوره بنا بر خبر پرتاب ماهواره ی امید، نیروی انتظامی اعلام کرد: بزودی برای کنترل روابط میان امید و زهره یک فروند سفینه ی گشت ارشاد به فضا...
-
بحر طویل ویژه عید نوروز
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 19:05
رفقا خاطر خود شاد بدارید و ره غم مسپارید و گل و لاله ببارید و به هر سو بگذارید که یک بار دگر فصل بهار آمد و نوروز درآمد ز در و کرد طبیعت هنر و ابر برآورد سر و ریخت زباران گهر و سبز شد از نو شجر و داد نوید ثمر و گشت جنان جلوه گر و یافت جهان زیب و فر و لطف و صفائی دگرو کرد غم از دل به در و می دهدت باد بهاری خبر از طی...